هفده سال بیشتر نداشت اما شر و شور و قمه به دست، همراه با چند نفر دیگر زندان نمیرفت. به کانون اصلاح و تربیت منتقلش میکردند. پدر و مادرش دفترم آمدند و گریه و خواهش کنان، که کاری کن بچه ما آزاد شود چند روزی رفتم و آمدم با ماده و تبصره و اصول و مستندات، که بازپرس را قانع کنم از بازداشت موقت کوتاه بیاید، نشد.میگفت قمه را بازداشت میدهم هزار بار دیگر هم بیایی همین است روز آخر در حالی که میخواستم قبول کنم حریف بازپرس نمیشوم، گفت یک راهی هست، اگر بتوانی متهم دیگر را که چند ماه است فراری است به من تحویل دهی، موکلت را با وثیقه آزاد میکنم با مشقت بسیار و کمک خانواده موکل، مخفیگاه متهم فراری را پیدا کردم و به بازپرس اعلام کردم و گفتم خطری مرا تهدید نمیکند؟ گفت نگران نباش نه او و نه خانواده اش متوجه این موضوع نمیشوند. تشکر کردم، او هم به وعده اش وفا کرد و وثیقه را پذیرفت و بچه آزاد شد. دیروز قرار نهایی ابلاغ شد. به من و تمام متهمین و خانواده آنها از جمله متهم فراری. در قرار، به موکل من تخفیف داده و علت آن را نوشته: از آنجا که وکیل ایشان همکاری موثری در جلب سایر متهمین فراری داشته..... ☘️
|